English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7799 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to happen to somebody U برای کسی اتفاقی [بد] افتادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dead U دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
Other Matches
episodic U اتفاقی
pick up <idiom> U اتفاقی
fluky U اتفاقی
contingency U اتفاقی
contingencies U اتفاقی
stochastical <adj.> U اتفاقی
fortuitous <adj.> U اتفاقی
casuale U اتفاقی
chanceful U اتفاقی
episodical U اتفاقی
adventive U اتفاقی
chancy U اتفاقی
chanciest U اتفاقی
chancier U اتفاقی
eventual U اتفاقی
adventitious <adj.> U اتفاقی
casual [not planned] <adj.> U اتفاقی
stochastic <adj.> U اتفاقی
coincidental <adj.> U اتفاقی
accidentalism U اتفاقی
occasional U اتفاقی
adventitiouse U اتفاقی
incidental <adj.> U اتفاقی
haphazard <adj.> U اتفاقی
casual U اتفاقی
chance U اتفاقی
accidental <adj.> U اتفاقی
randomly U اتفاقی
accident U اتفاقی
even tual U اتفاقی
casualness U اتفاقی
extrinsic U اتفاقی
flukey U اتفاقی
accidents U اتفاقی
chanced U اتفاقی
contingent [accidental] <adj.> U اتفاقی
random <adj.> U اتفاقی
chances U اتفاقی
chancing U اتفاقی
haphazardly U اتفاقی
accidental war U جنگ اتفاقی
windfall gains U منافع اتفاقی
windfall loss U زیان اتفاقی
adventitiously U بطور اتفاقی
accidental error U خطای اتفاقی
random U اتفاقی الکی
accidental reinforcement U تقویت اتفاقی
accidentalness U حالت اتفاقی
happenstance U وقایع اتفاقی
windfall profits U سود اتفاقی
incidental learning U یادگیری اتفاقی
incidental memory U حافظه اتفاقی
contingent profit U سود اتفاقی
contingent liability U بدهی اتفاقی
incidentals time U زمان اتفاقی
incidental errors U خطاهای اتفاقی
come across <idiom> U اتفاقی دیدن
incidental works U کارهای اتفاقی
crop up <idiom> U اتفاقی پدیدارشدن
circumstantial evidence U اماره اتفاقی
chromatic U تصادفی اتفاقی
casual labour U کارگر اتفاقی
randomly U اتفاقی الکی
fortuitcus distortion U اعوجاج اتفاقی
fortuitcus fault U نقص اتفاقی
stretch a point <idiom> U اتفاقی پذیرفتن
fortuitousness U اتفاقی بودن
incidental expenses U مخارج اتفاقی
stochastic process U فرایند اتفاقی
by accident <adv.> U بطور اتفاقی
by a coincidence <adv.> U بطور اتفاقی
incidentally <adv.> U بطور اتفاقی
by chance <adv.> U بطور اتفاقی
accidently <adv.> U بطور اتفاقی
at random <adv.> U بطور اتفاقی
by happenstance <adv.> U بطور اتفاقی
coincidentally <adv.> U بطور اتفاقی
as it happens <adv.> U بطور اتفاقی
stochatic procedures U رویههای اتفاقی
accidentally <adv.> U بطور اتفاقی
by hazard <adv.> U بطور اتفاقی
fortuitously <adv.> U بطور اتفاقی
accidental fall U ضربه فنی اتفاقی
chars U کار روزمزد و اتفاقی
charring U کار روزمزد و اتفاقی
hazardous U معاملات قماری اتفاقی
by accident or d. U بطور اتفاقی یا عمدی
char U کار روزمزد و اتفاقی
chare U کار روزمزد و اتفاقی
accidental sepcies گونه های اتفاقی
jitter U حرکت نامنظم اتفاقی
sideshow U موضوع فرعی انحراف اتفاقی
sideshows U موضوع فرعی انحراف اتفاقی
accident damage to property U خسارت اتفاقی وارده بردارایی
randomize U بصورت اتفاقی یا تصادفی در اوردن
It was a mere accident that we met. U ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
come hell or high water <idiom> U هیچ فرقی نمیکنه چه اتفاقی بیافته
drop a hint <idiom> U فاش کردن اتفاقی یک چیز خیلی جزئی
random U بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
reportable incident U اتفاقی که قانونا باید گذارش داده شود
His coming here was quite accidental. U آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
fortuitism U اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
randomly U بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
wait up for <idiom> U به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
I'm dying to know what happened. U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
fortuist U کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
chance medley U ادم کشی اتفاقی که باسوء قصدنبوده وغیرعمدی هم نبوده است
Can count on the fingers of one hand <idiom> U رخ دادن اتفاقی به تعداد انگشتان دست [اتفاق نادر و به دفعات محدود]
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
fumbles U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumble U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbled U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft U بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link U روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
recalled U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
narrative U یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
Ackerman's function U تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
recalls U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
narratives U یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recall U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
c U استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
no show U مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
revenue tax U مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
bins U محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
teacloth U رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
bin U محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
iil U دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
teacloths U رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
permanent U آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
doubled up U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
FDDI U اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
double U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
grammar U امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
gather shot U ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
HTTP U دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
scratch U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
opened U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
redundancies U بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
scratching U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
cats U استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
cat U استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
open U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
scratches U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratched U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
cold thrust U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
grammars U امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
opens U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
redundancy U بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
feedback U اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
cold test U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
beta range U حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
VidCap U برنامه کاربردی در ویدیوی ماکروسافت برای سیستم ویندوز برای نگهداری یک رشته ویدیویی
Kaleida Labs U شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
invitations U عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
straight line coding U برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
precision U استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت
wiring U ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
executive information system U نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
haze U تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
invitation U عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
pork barrel U برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
labor of love <idiom> U انجام کار برای خشنودی شخص نه برای پول
people who live in glass houses should not throw stones <idiom> U هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند
cues U پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
keystroke U برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
compiler U اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
cue U پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
writes U حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
phoneme U برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا
hybrid circuit U ترکیب کامپیوترهای آنالوگ و دیجیتال و قط عات برای تامین سیستم بهینه برای کار مشخص
multiple U استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت ممکن
write U حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
literacy U اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
board U BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
boarded U BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
electronic U سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
z buffer U محل از حافظه برای ذخیره اطلاعات بردار Z برای شی گرافیکی نمایش داده شده روی صفحه
I am here for a language course U من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com